همزمان با هفته کتاب، کتابخوانی و کتابدار انجام شد: نشست نقد کتاب سرسبیل هایت را نجو » در شهرستان پاکدشت نشست نقد و بررسی کتاب سر سبیل هایت را نجو » با حضور نویسنده اثر در کتابخانه عمومی امام جعفر صادق (ع) شهرستان پاکدشت برگزار شد. به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران، نشست نقد و بررسی کتاب سر سبیل هایت را نجو » با حضور فرحناز علیزاده نویسنده، اسدالله امرایی منتقد، محمد کارخانه رییس اداره کتابخانه های عمومی پاکدشت، حمید محسنوند رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرامرز مولایی معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری پاکدشت،کتابداران، نویسندگان و شاعران بومی، اعضای کتابخانه های عمومی شهرستان و دوستداران کتاب و کتابخوانی در کتابخانه عمومی امام جعفر صادق (ع) شهرستان پاکدشت برگزار شد. نویسنده سرسبیلهایت را نجو» درباره این کتاب گفت: این اثر شامل ۱۴ داستان است که در ۱۰۷ صفحه با شمارگان ۵۵۰ نسخه منتشرشده است. علیزاده افزود: یکی از دغدغههای من گنجاندن لحنهای متفاوت در این مجموعه داستان بود ازاینرو راوی داستانها، مردان و نی با سنین و تحصیلات مختلف هستند. وی بابیان اینکه این مجموعه شامل ۳۵ داستان بود که به ۱۴ داستان تقلیل یافت»، افزود: نشر مروارید این اثر را در بهار ۹۶ منتشر کرده است. فرحناز علیزاه نویسنده اثر گفت:در این مجموعه درگیر یک سری از تکنیک ها بوده ام که یک زورآزمایی ادبی برای شخص خودم محسوب می شد. سایرین همیشه به من می گفتند: فقط از زبان خودت بنویس، اگر زن هستی فقط از دیدگاه یک زن بنویس. هیچ وقت خودت را در جایگاه یک فرد دیگر خصوصاً یک مرد قرار نده. من به شخصه از ابتدای امر با این دیدگاه مخالف بوده ام، چون فکر می کردم اگر چنین نظری درست باشد دو اثر ارزشمند آنا کارنینا» و مادام بوآری » هرگز خلق نمی شدند. خیلی از آقایان هم هستند که در جایگاه یک زن می نویسند، پس نوشتن یک زن نویسنده از جایگاه یک مرد کار اشتباهی نیست. من در تلاش بوده ام این را نشان دهم که اگر بخواهیم، می توانیم جهان را از دریچه ی چشم فرد دیگری هم نگاه کنیم، همچون دریچه چشم یک مرد یا یک زن متفاوت با خودمان. مثلاً می توانیم خودمان را جایگاه یک ابله سی سال بگذاریم که پرتقال را درسته قورت میدهد و یا کسی که انگشتر فیروزه ای را که در انگشت یک دختر است، به شکل ماه در پهنه ی آسمان می بیند. علیزاده در ادامه افزود: این کتاب گرایشات فمینیستی ندارد و آنچه شما خوانده اید در حقیقت درد های بخشی از ن جامعه است که در این کتاب نمودار شده است. پایان بخشی از داستان ها مرگ شخصیت هاست. به نظر من انسان ها با مرگ تمام نمی شوند، مرگ بعد دیگری از زیستن ماست. به نظرم در آن سوی مرگ حقیقتی وجود دارد که ما هنوز در کشف آن ناتوانیم. مرگ بیشتر شخصیتهای داستان دارای علت است. مثلاً در داستان سرسبیل هایت را نجو قتل به دلیل حسادت روی میدهد. نویسنده کتاب در ادامه صحبتش افزود: داستان های کتاب های من حول اوضاع و مسائل اجتماع می چرخند، چون دغدغه زیستی من نیز مسائل اجتماعی است و فکر میکنم میتوانیم و بهتر است که تابوها را بشکنیم. مقبول تر است که یک نویسنده از چیزهایی بگوید که نویسنده دیگری یا آنها را نگفته است و اگر قبلا به آنها پرداخته شده از جنبه دیگری به آن موضوع ها بپردازد، آنچنان که در کتاب سر سبیل هایت را نجو » تقابل عشق و مرگ را می بینید. این مسئله را می پذیرم که بعضی از داستانهای این کتاب تا حدی پیچیده و مختص مخاطب خاص است. این اتفاق به سبب این است که شخصاً در حال تجربه ورزی روی زبانها و لحنهای متعدد بوده ام. علیزاده درباره باز بودن پایان داستانهای این مجموعه افزود: با تعقیب نشانهای متنی، درمییابیم، داستانها پایانی بسته دارند و به لحاظ روایتی بودن پر از صحنه است و میتوان از روی آن فیلم ساخت. در ادامه اسدالله امرایی رومه نگار، مترجم و منتقد ادبی و منتقد نشست نقد و بررسی کتاب سر سبیل هایت را نجو » بیان کرد: به عنوان علاقمند و خواننده داستان، یک نکته را در خواندن داستان ها در یاد داشته باشیم و آن این نکته است که داستان ها در نقطه مقابل واقعیت قرار دارند، یعنی حقیقت در نقطه مقابل یک آورده و ساخته انسانی قرار می گیرد. متاسفانه در بخشهایی از جامعه ی ما نگاه خاصی وجود دارد، اینکه عدهای فکر میکنند شخصیت های داستان، نشان دهنده شخصیت نویسنده داستان نیز هست. مثلاً اگر نویسندهای داستان زندگی یک را مطرح میکند، راجع به این حرف میزند و بعد با زبان همین ، ی را توجیه میکند، پس قطعاً خود نویسنده هم است یا قبلاً بوده که اینقدر خوب پس از نگارش داستان و معرفی شخصیت بر آمده است. در حالی که نویسنده ها برای پالایش جامعه داستان هایی با موضوعاتی چون ی، اعتیاد و قتل را در سبکهای مختلفی به ظهور می رسانند. وی افزود: نویسنده کتاب سر سبیل هایت را نجو » داستان ها را طوری روایت میکند که هم زشتی کار شخصیت ها را نشانمان دهد و هم استیصال خانواده ها را از وقایع پیش رویشان. روژه ساراماگو در کتاب در ستایش مرگ » داستان شهری را می گوید که تمام مردمان شهر پیر و فرتوت شده اند، اما هیچ کدامشان نمی میرند. در نتیجه تمام سامان آن شهر به هم میریزد. به این مسئله مهم توجه داشته باشیم که گاهی اوقات مرگ هم برای جامعه نعمت است و هم برای فرد. اسدالله امرایی در ادامه اظهار داشت: ما نمی توانیم در ذهن افراد برویم و افکارشان را ببینیم، اما داستان نویس یک موهبت خداگونه دارد که می تواند به ذهن شخصیت ها برود، به جای شخصیت ها فکر کند، از زبان شخصیت ها حرف بزند، در نهایت شخصیت ها را بسازد و اعمال و رفتار آن ها را گاهی تا انتهای زندگی به جلو ببرد. فرامرز مولایی معاونت فرهنگی و اجتماعی شهرداری پاکدشت و مجری کارشناس نشست نیز در مورد محتوای کتاب مورد بررسی گفت: داستانهای کتاب سر سبیل هایت را نجو » باعث میشود که ما با دردهایی مواجه شویم که شاید خودمان هم از برخورد با آنها متنفر باشیم، اما شجاعت نویسنده در پرداختن به این دست مشکلات خاص و پنهان جامعه قابل ستودن است. استفاده از لحن های مختلف و پرداخت شخصیت های خاص از لایه های مختلف اجتماع، به کارگیری مناسب تکنیک های داستان نویسی مدرن و نگاه متفاوت به تقابل عشق و مرگ، عریان کردن دردهای مزمن و پنهان جامعه از جمله مسائلی است که این کتاب را قابل تامل و تحسین می سازد. نویسنده در دام مصلحت اندیشی ها گرفتار نشده است و از رویارویی تضادها در جامعه تصویر می دهد. تضادهایی که در ذات همه جوامع وجود دارد. نویسنده رسالت خود را آن میداند که این تضادها را نشان دهد، وگر نه که حرف های عادی را همه می گویند. گفتنی است؛ سرسبیلهایت را نجو» شامل ۱۴ داستان است که عمدتاً در فضایی واقعگرا اتفاق میافتد و نکته مشترک همه داستانها تلاش برای ایجاد لحن و خلق شخصیتهای متفاوت است که از نمونههای واقعی جامعه گرفتهشدهاند. نویسنده در این مجموعه با نگاهی جسورانه از مرز داستانهای نه عبور کرده و دست به تجربه نگارش راوی غیر همجنس و حتی داستانهایی بهظاهر مردانه زده است. داستان مکاشفه» و آقای قاضی چه حکمی میدهید؟» از دیگر آثار این نویسنده است که در جشنوارههای متعدد ادبی تقدیر شده است. |
درباره این سایت